اگر جنين مبتلا به ناهنجاريهايي باشد كه مغاير با حيات پس از تولّد است و امكان تشخيص قطعي در دوران حاملگي وجود دارد با توجّه به اين كه بيشتر اين نوع ناهنجاريها پس از چهار ماه تشخيص داده ميشود و با توجّه به اين كه در پايان اين حاملگي قطع نظر از مدّت زماني كه حاملگي به طول كشيده باشد قطعاً جنين پس از تولّد عليرغم اقدامات پزشكي خواهد مرد و فقط مشقّت و رنج دوران حاملگي و عوارض بارداري براي مادر وجود دارد و ضمناً حاملگي بيحاصل كه مادر در نهايت از وضعيت حاملگي خود مطلع است كه عاقبتي جز مرگ براي جنين وي متصوّر نيست، نگهداشتن و پرورش چنين جنيني در رحم براي مادر موجب عسر و حرج در طي دوران بارداري ميباشد و رنج و مشقّت جسمي و روحي براي زوجين دارد به طوري كه زن و شوهر درخواست ختم بارداري مينمايند. در اين موارد حيات جنين فقط منوط به رابطه خوني جنين با مادر است و در بعضي موارد مثل هيدروپس حتّي جنين در داخل شكم مادر در ماههاي پايان حاملگي ممكن است بميرد. حال اين سؤال مطرح است آيا ختم بارداري در زمان تشخيص قطعي (قبل و پس از چهار ماه) امكانپذير ميباشد لازم به ذكر است كه موارد بيماريهاي فوق محدود ميباشد و چند مورد آن به شرح زير است:
1) هيذروپس فتاليس، تمامي حفرات بدن جنين نظير شكم و قفسه سينه و مغز و اعصاب آب آورده اعضاي بدن متورّم ميشود.
2) تريزومي 18 كه كروموزم شماره 18 جنين به جاي دو عدد سه عدد ميباشد و تريزومي 13 كه كروموزم 13 جنين به جاي دو عدد سه عدد ميباشد كه منجر به ناهنجاريهاي شديد مغاير با حيات ميشود.
3) آنانسفالي (جنين بدون سر و مغز).
4) كليههاي پلي كيستيك، كه كليههاي جنين بزرگتر از حدّ عادي و داراي كيستهاي متعدّد و فاقد عملكرد ميباشد.
5) آژنزي كليهها، كه كليههاي جنين تشكيل نميگردد.
6) عدم وجود حجاب حاجز، كه رودهها و كبد و احشاء داخل شكم وارد قفسه سينه شده و جلوگيري از رشد ريهها مينمايد.
7) ناهنجاريهاي متعدّد در اعضاي حياتي جنين.
8) ناهنجاريهاي متعدّد در قسمتهاي مختلف سيستم عصبي مركزي.
9) آژنزي ريه، عدم تشكيل ريهها.